به نام عشق
 

عشق واژه ای است که تعریف آنچنانی ندارد معنی این حرف این است که برای مثال وقتی می گوییم کیف!، در ذهن مخاطب کیف های متعددی تداعی میشود ، مثل کیف مدرسه یا کیف پول یا ...

یا همان کیف مدرسه انواع و اقسامی دارد مردانه یا زنانه ،دبستانی یا دبیرستانی ، کوله یا دستی ،چرمی یا کتان و.... اما همین واژه کیف که اسمی عام محسوب میشود در هنگام استعمال آن در جمله با قرینه های آن و مکان و زمان خاص و شناخت گوینده و... کلیتی از آن مفهوم تبیین میشود

حال به سراغ واژه آشنای غریب ، یعنی عشق برویم

عشق را با بعضی از جمله های فلانی به خدا عشق دارد فلانی به دختر همسایه عشق دارد فلانی به فلان علم یا کار عشق دارد و ... آشنا هستیم اما تفاوت اصلی در کلمه ی عام عشق و کیف درآن است که باید کیف را ببینیم تا بشناسیم اما عشق را باید درک کنیم. آری شاید با دیدن فاعلان و مفعولان به یک سری اطلاعات برسیم و بتوانیم از نگاه سوم شخص به آن بپردازیم که این نگاه بسیار ارزنده است در این نوشتار قصد آن دارم تا کمی در مورد خود عشق بگویم و بگویم که چرا شخصی عاشق میشود و ماهیت عشق را بشکافم همانظور که اتم را در کتاب شیمی می شکافند

میدانید که برای شارش بار الکتریکی در مدار به اختلاف پتانسیل بین دو نقطه نیاز است

میدانید که  برای شارش آب در رود به اختلاف پتانسیل گرانشی بین دو نقطه نیاز است

همانظور که در تعریف مبتدیانه ی فیزیک در مورد وقایای فیزیکی بحث شد به کلمه ی آشنای اختلاف می رسیم .

 

آری عشق از اختلاف پدید می آید . سرچشمه ی عشق اختلاف است

ما عاشق کسانی میشویم که در اختلاف ما و آنها در  هدف مشترک زیاد باشد آری این همان عشق است البته به دلیل بعضی از موارد مانند کبر ، غرور و عجب و حیا و ترس و لرز و... از آن واهمه یا فراری هسیتم

اما اگر هدف روشن باشد و معشوق در مسیر هدف و نزدیکی با آن باشد چه بسا مواری که بیان گردید از روح و روان زایل شود

ما نباید معشوق را هدف تلقی کنیم بلکه او جزئی از هدف است آنکه گویند هدف من معشوق است و بس ونخواهیم جز او و آن چیز و کس این است همان هوی و هوس

هوی و هوس دو کلمه آشنا هستند که به قرین هم به کار میروند برای خیلی ها قابل درک است یعنی لحظه ای بود و بودیم لحظه ای دگر اگر باشد هوی را به معنی آرزو و امل معنی میکنیم

 

ادامه دارد....

موفق و موید باشید

در پناه حق